با تاخیر طولانی اومدم خاطره ی زایمانم را برات بگم چهار شنبه شب بود 31 تیر ماه رفتم حموم وقتی اومدم بیرون دیدم کیسه آب سوراخ شده به خانوم دکتر زنگ زدم و گفت برو بیمارستلن معاینه بشی دست و پام گم کردم با اینکه منتظر بودم ولی خیلی استرس گرفتم نمیدونستم باید چیکار کنم زنگ زدم به خاله و با بابایی رفتیم بیمارستان معاینه که شدم گفت طبیعی نمیتونی زایمان کنی میخوای بستری شو تا ببینیم چی میشه اسم بستری شدن که اومد استرسم بیشتر شد دوست نداشتم بستری بشم آخه کاری هم نمیخواستن انجام بدن زنگ زدم به دکتر گفت بستری شو ولی من قبدل نکردم ازم یه ان اس تی گرفتن گفتن برو فردا صبح بیا ولی حواست به حرکتای بچه باشه .اومدیم خونه ولی من تا صبح خوابم ...